ســــــــــــــــــــــ لام

خوبین؟من ک اصـــــــــــ لا حوصله ندارم...یه جورایی داغونم....

خبر که هیچی...اما

بچه ها متاسفم که باید این خبر رو بدم اما یه مدتی و به احتمال خیــــلی   زیاد برای همیشه  پریسا دیگه تو این وب نخواهد نوشت....خیلی کار داره و نمیتونه به اینجا هم برســــه

باید اعتراف کنم دستنها خیلی سخته ک بخوام وبو بنویسم...من اینجا رو خیلی دوست دارم خیلی وقتها تصمیم گرفتم دیگه نیام...میدونین بچه ها این کارا واسه یه سنی ... وقتی ک کم کم خودت و شناختی سخته واست نوشتن...سخته ک حمایت کنی از شخص خاصی...سخته ک بگی میدونی میدونی من طرفداره اونما...خیلی سخته واسه اون طرف خودتو تیکه تیکه کنی  خیلی سخته بخوای به همه  ثابت کنی اون بهترین ولی بدون  هیچکس یهترین نیست...چی بگم؟؟؟فک کنم داریم به انتها می رسیم...یه زمانی خودمو میکشتم که اپ کنم اما الان...اپ برای کی برای چی ؟؟؟

میگن وقت طلاس واقعا هم طلاس من خیلی وقته به این نتیجه رسیدم ایکاش همون روز که خداحافطی میکردم به حرف شماها و پریسا گوش نمیدادم اونجوری خیلی بهتر بود...خیلی راحت تر میشد رفت....میدونین این یه چرخس...بودند قبل ما اومدند نوشتند و رفتند و حالا ما اومدیم نوشتیم و....خواهیم رفت...و میان  و مینویسن و میرن

میدونین زندگی خیلی سخت شده خیلی زیاد  یه زمانی مشکل بزرگم مصدومیت بازیکن محبوبم بود اما حالا چی؟؟؟کاش همونجوری بچه میموندیم همونجوری با همون ذهن

کاشکی هرگز نمی  فهمیدیم...میدونین بزرگترین بدی انسان اینه ک میتونه بفهمه ....نمیدونم چی بگم ترک این وب راحت نیس ک یهو ادم بتونه بره....دوس داشتم ادامه بدم اما نمیدونم چی کار کنم.....

نمیخوام درسم عقب بیوفته....اصلا دوس ندارم یه روزی پشیمون شم...فک میکنم بس باشه نوشتن وقت واسه اپلود کردن وقت برای دعوا کردن....همه چی تموم شد

تو مرداد شروع شد و در مرداد به پایان رسید....

همش به خودم میگم نکنه بخوام برگردم اما یه چی تو وجودم میگه بسه...همه چی بسه....

من معتادم به اینترنت هر کی دلش واسم تنگ شد(ک بعید میدونم)بیاد با هم حرف بزنیم مشکلی نی....

بچه ها دوست داشتم ادامه بدم اما....

حالم خیلی بدتر شد با نوشتن اینا...بعضی از دوستان خیلی بی رحمی کردن

از همتون ممنون ک تا الان حمایتم کردین

نمیدونم شاید دارم غصه های دیگمو با رفتن از این وب جبران میکنم

همتون و دوست دارم

اینم اخرین عکس من واسه این وب


خدانگهدار همتون باشه


پریسا هستم ۱۸ ساله از مشهد!

یکی دو ماهه دیگه دانشجو میشم خب این ینی چی؟؟ینی وقته آزادم کمتر از قبل میشه،دغدغه هام بيشتر و زندگيم هدفدارتر ميشه...حرفاي راحلو قبول دارم

ولي راحل قراره ما چي بود؟؟ بيشتر فك كن.

بچه ها هركي دوس داره جاي من تو اين بلاگ واسه مسعود بنويسه حتما بهمون بگه من دوس ندارم اينجارو ببنديم پس كمكمون كنين.