قرارمونو يادم نرفته ها!!
ولي نتونستم اين روز تاريخي رو تو تقويم وبلاگمون ثبت نكنم!
امشب...ايران و برزيل...
با كاپيتان نكو و مسعود پا طلايي!!
به اميد يه بازي آبرو مندانه...!!!!!!
همينجا تولد ۳۰ سالگي آقا جوادو تبريك ميگم!!
بچه ها مثل اينکه وقت خداحافظي رسيده. دقيقا همون چيزي که اصلا
دوست ندارم. به هر حال ميخوام بدونين که اين سه ماه با شما برامون
خيييييييييييييييييلي فوق العاده بود و دوستتون داريم.شما بهترينين حداقل
بهترين و فوق العاده ترين طرفداراي جواد و مسعودين (البته خودم از همه تون بهترما!)
واقعا اين سه ماه خيلي قشنگ بود و خيييييييييلي زود
گذشت الان دلم ميخواست که ميتونستم زمان رو به عقب برگردونم و تمام
اون لحظه ها و اتفاقات قشنگي که تو تابستون تجربه کردم رو برگردونم.
(حالا هيشکي ندونه دارم ميميرم!)بچه ها يه خواهشي دارم تا تابستون بعدي
که دوباره بيام طرفدار حواد و مسعود بمونين و فراموششون نکنين باشه؟؟؟
اونا حالا حالا ها به حمايت فناشون احتياج
دارن...ممكنه در حال حاضر زياد تو چش نباشن و ...
ولي هميشه به نکات مثبت فک کنين به نيمه ي پر ليوان نگاه کنين تا
خوشحال باشين بياين همينجا واسشون آرزوي موفقيت كنيم .
باور کنين حتي تو مدرسه با وجود امتحان هاي سخت و كلاساي فشرده ي كنكور
هم ميشه خوشحال بود البته اگر به چيزاي قشنگ زندگي فک کنين.(عجب
نصيحت هاي توپي شدا! يادداشتشون کنم که زنگ انشا به کار ميره!! .
(البته من از مدرسه متنفر نيستم چون اونجا ميشه دوست پيدا کرد و
چيزاي جديد ياد گرفت)ميدونين من از تابستون و اينترنت ممنونم که باعث
شدن با شما اشنا بشم و عضوي از اين بلاگ باشم و در كنار دوست بي نظيري
مثل راحله واستون بنويسم .من اينجا رو دوست دارم و مطمئن باشين که
بعد از كنكور (منظورم تابستون بعديه)حتما ميام البته شايد عيد طاقت نيارمو قانون شكني كنم ولي احتمالش خيلي كمه!
اما مطمئن باشين تابستون
بعدي همينجا هستم و منتظرتونم. منو فراموش نکنينا.دوستتون دارم ولي
با اين حال کلمه ي خداحافظي کلمه ي وحشتناکيه که باعث جدايي ميشه
من هميشه از پايان متنفر بودم ولي اين پايان نيست يه شروعه براي يه
سال تحصيلي فوق العاده و ... ميدونين من تصميم خودمو گرفتم و براي گرفتن يه صندلي تو دانشگاه مورد علاقه ام ميخوام بجنگم...
خواهش ميكنم واسه منم دعا كنين...
به اميد موفقيت ...
دوستتون دارم و خداحا...
پريسا